دوره 2، شماره 10، اردیبهشت 99، صفحات 22 - 35
نویسندگان : زهرا السادات موسوی * و سید علی میرآفتاب

چکیده :
دنیای امروز در حال پیشرفت است و نقش مدیریت در زندگی بشر بسیار مهم است، اگر جامعه به درستی مدیریت شود می توان از تمامی ظرفیت ها و امکانات موجود در آن جامعه، برای دست یابی به اهداف مورد نظر بهره برد. مدیریت انسان و رهبری جامعه انسانی، مهمترین و در عین حال پیچیده ترین فرآیند فعالیت اجتماعی انسان است و شناخت اسلوب رفتاری و عملی پیامبران الهی، می تواند کارگشاي مردم در انتخاب صحيح کارگزاران خود و راهگشاي مديران اجرايي در حکومت ها و مسئولیت ها باشد. برقراری حکومت الهی و مدیریت صحیح جوامع، از اهداف مهمّ پیامبران الهی بوده است ؛ آنان در این مسیرتلاش های بسیاری مبذول داشتند و هرگاه زمینه و موقعیت را برای چنین عمل ارزشمند و حیاتی مناسب می دیدند، در انجام آن تردیدی به خود راه نمی دادند. در قرآن کریم شیوه ی حکومت داری و مدیریت برخی از پیامبران الهی شرح داده شده است، پیامبرانی که در شرایط زمانی، حکومت های خاصی داشتند و به شکل کامل و درست و با توجه به مناسبات فرهنگی و اجتماعی عصر خود، جامعه را به بهترین شکل مدیریت نمودند و در خصوص بحث مدیریت فرهنگی می توان از همین مدیریتِ مبتنی بر تعالیم اسلام و قرآن بهره گفت. یکی از پیامبرانی که می¬توان از شیوۀ مدیریتش بهره برد حضرت یوسف(ع) است ؛ چراکه در یک برهه از زمان، وزارت سرزمین مصر و مدیریت آن بخشی از رسالت او بوده است؛ عملكرد این پیامبر الهی می تواند الگویی موفق برای یک كارگزار حکومتی و یا یک مدیر در اجتماع باشد. هدف از نگارش چنین مقاله ای، بررسی شیوه ی مدیریتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم و تبیین اصول نهفته در قرآن کریم در رابطه با مدیریت فرهنگی است که در واقع بهره وری از قرآن در جهت وصول به دانش قرآن بنیان را دنبال می کند . از جمله اصولی که از سیره ی حضرت یوسف (ع) زمینه مدیریت فرهنگی ،در این مقاله به آن اشاره و تبیین شده است می توان به اصل های « مسئولیت پذیری» ، « تعهد و تخصص در انجام کار»، «خلاقیت»،«تغافل»،« قانون مداری» و اصل «بخشش وگذشت» اشاره نمود.

کلمات کلیدی :
اصول، مدیریت ، مدیریت فرهنگی، حضرت یوسف (ع)